بارانباران، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

باران دختر ناز مامان و بابا

گردش تابستانه باران!

عزیز دلم اصلا فکر نمی کردم با یک گردش یک ساعته اینقدر خوشحال بشی از موقعی که رفتیم کوه صفه تا موقعی که برگشتیم یک لحظه خنده از روی لبهای قشنگت محو نشد دوست دارم همیشه خوشحال و خندان ببینمت گلم . نفس را با تو میخواهم ، تو که از نسل گلهایی / سیاهی را نکن باور ، تو خود خورشید فردایی ...
25 تير 1391

خدایا شکرت

نازگلکم عزیزم خیلی دوستت دارم بیشتر از اون چیزی که تصور کنی از خدا میخوام که هیچ وقت شرمنده تو نشیم من و بابات همه تلاشمون رو میکنیم تا تو در پناه خدا خوشبخت ترین باشی ای خدای مهربون هیچ پدر و مادری رو شرمنده بچه هاشون نکن خدایا به همه کمک کن تا شاد و خوشبخت باشن امروز تو یکی از سایتها خبری رو خوندم که دلم حسابی گرفت خبر شرمندگی یک پدر به خاطر وضع بد مالی خدایا کمکشون کن خدایا شکرت به خاطر همه مهربونیات میخوای بدونی اون خبر چی بود روزنامه خراسان نوشت: مردی با تسلیم شکوائیه ای به قاضی شورای حل اختلاف گفت: چندی قبل خانه محقر و مخروبه ای را در چند کیلومتری حاشیه یکی از شهرک های مشهد خریدم اما چون وضعیت مالی مناسبی نداشتم اتاقی ...
21 تير 1391

یا مهدی

سلام ای انتظــار انتظـــارم  / سلام ای رهبر و ای یادگارم سلامم بر تو ای فرزند زهرا /  سلامم بر تو ای نـــاجی دنیا . . . ولادت حضرت حق مهدی صاحب الزمان بر شما مبارک ...
14 تير 1391

باران خانووم در تهران

عزیزکم چند روزی رفتیم تهران تا به مامانجونهای من و بابایی سربزنیم مامانجون من زیاد حالشون خوب نبود آخه میدونی گل دختر مامانجون چندوقتیه حسابی مریض شده و الانم توی بیمارستانه خدا کنه حالش خوب بشه تو هم براش دعا کن عزیزم البته توی تهران دو تا تولد هم رفتیم (تولد پسردایی های بابایی) خیلی خوش گذشت باران در تولد محمدرضا باران بغل عمو محسن در تولد آقا رضا ...
11 تير 1391